اشاره: لزوم توجه به اهمیت شرایط حساس و سرنوشتساز حاکم بر روابط بینالملل و جهان اسلام، موضوعی است که توسط مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) اولین بار در قالب مفهوم «پیچ تاریخی» در سال گذشته مطرح شد. پس از این بیانات، اندیشمندان و صاحبنظران زیادی ضمن بسط این موضوع، دیدگاههایی را نیز در این خصوص مطرح نمودند. در ادامه به الزامات و چالشهای کشور در مواجهه با چنین رویداد سرنوشتسازی از منظر یکی از صاحبنظران در این عرصه، اشاره خواهد شد.
مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) در سخنان خود در اجلاس جهانی «جوانان و بیدارى اسلامى» با اشاره به شرایط حساس حاکم بر جهان، از واژهای با عنوان «پیچ تاریخی» نام بردند که پس از آن، این واژه مورد توجه تحلیلگران قرار گرفت. ایشان در سخنان خود با اشاره به اینکه امروز تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخى است، افزودند: «دوران جدیدى در همهى عالم دارد آغاز میشود. نشانهى بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لایزال الهى و تکیهى به وحى. بشریت از مکاتب و ایدئولوژىهاى مادى عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرالدموکراسى غرب جاذبه دارد ... مىبینید در مهد لیبرالدموکراسى غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهاى سکولار جاذبهاى دارند. امروز در میان امت اسلامى، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحى؛ که خداى متعال وعده داده است که مکتب الهى و وحى الهى و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند.» ایشان در ادامه تأکید کردند: این پیچ تاریخىاى که گفتم، عبارت است از تحول از سیطرهى چنین دیکتاتورىاى به آزادى ملتها و حاکمیت ارزشهاى معنوى و الهى؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید.
ایشان همچنین در بیانات دیگری در تاریخ 22/05/91 در جمع اساتید دانشگاهها، تأکید کردند: «وضعیتى که امروز در دنیا هست، وضعیت تحول است. اوضاع جهان در حال تبدیل به یک شکل جدید و هندسهى جدید است.» همچنین در خطبههاى نماز عید فطر در تاریخ 29/05/91 تأکید نمودند: «روزگار تازهاى آغاز شده است، وضع جدیدى در دنیاى اسلام به وجود آمده است، و این وضع بر روى زندگى همهى ملتهاى جهان بهتدریج اثر خواهد گذاشت»
مجموعه این بیانات و تحلیلهای مد نظر مقام معظم رهبری، نشان از واقعیتی است که در جهان در حال وقوع است و این امر توجهی بیش از پیش را میطلبد. در تبیین مفهوم «پیچ تاریخی» «دکتر محمدباقر خرمشاد» رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و استاد دانشگاه، معتقد است دوران گذار نظم جهانی وارد مرحلهی جدیدی شده است. جهان در شرایطی است که بیثباتیهای عدیدهای را شاهد بوده و آبستن شکلگیری نظمی جدید است. بنابراین تمامی قدرتها با فهم این مسأله در تلاشاند وارد بازیها و ائتلافهایی شوند و بازسازیهایی را شکلدهند تا در آیندهی جهان سهم بیشتری را از آن خود کنند. این پیچی است که جهان در حال عبور از آن است. در این گذار، شرق دیروز، فرو پاشیده است و غرب امروز توانمندی کمی برای عبور از آن را دارد و نمیتواند نظمی را آن گونه که خود میخواهد، شکل داده و حاکم کند و قدرتهای نوظهور از جمله قدرت اسلام و اسلامگرایی با محوریت ایران و انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی از مؤلفههای مهم و تأثیرگذار در شکلگیری نظم نوین جهانی هستند. در این شرایط چنانچه گفتمان اسلامخواهی با محوریت ایران نتواند سهم و جایگاه خود از آیندهی جهان را حفظ و تثبیت کند، دهها سال و شاید بتوان گفت قرنها عقب خواهد افتاد. بنابراین شرایط به گونهای است که شرایط پس از گذار از این «پیچ تاریخی» بسیار متفاوت خواهد بود
دکتر خرمشاد در مورد الزامات ایران در عبور موفق از این «پیچ تاریخی» معتقد است اولین نکته در این مسیر، داشتن بصیرت نسبت به آن چیزی است که در حال وقوع است؛ به عبارت دیگر، کسانی که در این زمینه مسئولیت و اختیار دارند، لایههای میانی جامعه و تودههای مردم هر کدام نقش و سهمی در این باره بر عهده دارند. طبیعتاً آگاهی تودههای مردم بر عهدهی رهبران خواهد بود. فهم این مقطع خاص تاریخی از اولین الزامات عبور موفق از پیچ تاریخی و تحقق خواست رهبری محسوب میشود.
دومین نکته، باور به جایگاه ممتاز ایران در منطقه و جهان است؛ باید به این مسئله باور داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران میتواند، هم به نمایندگی از خود و هم به نمایندگی از جهان اسلام، در این «پیچ تاریخی» نقشی اساسی و بنیادین ایفا کند. وقتی این باور ایجاد شد، باید به تمهیدات لازم برای این مهم مبادرت کرد. تهمیداتی که در این زمینه میتوان اندیشید باید متناسب با مفهوم «ایران؛ قدرت منطقهای» باشد. قدرت منطقهای بودن از الزامات گذر موفق از پیچ تاریخی است، ولی از جانب دیگر خود این مسئله، نیازمند تمهید دیگری است.
سومین نکته که، تمهید تبدیل ایران به قدرت منطقهای نیز میباشد، آن است که ایران از شکل بازیگر منزوی خارج شود و علاوه بر این که خود به عنوان بازیگری فعال عمل میکند، حداقل در سطح منطقه بازیساز نیز باشد. البته به علت حضور تأثیرگذار قدرتهای منطقهای در مبادلات جهانی و روابط بینالملل، بازیسازی در منطقه مستلزم تحول در نگاه به سیاست خارجی است. جمهوری اسلامی ایران هم بایستی به لحاظ نظری، از الزامات قدرت منطقهای بودن آگاهی پیدا کند و به لحاظ عملی در این مسیر گام بردارد، زیرا وقتی کشوری قدرت منطقهای میشود، افزون بر این که خودش یک بازیگر مؤثر منطقهای محسوب میشود، بازیساز منطقه هم خواهد بود.
نکتهی چهارم، این است که اساساً چون نوع نگاه جمهوری اسلامی ایران به انسان، جهان و هستی متفاوت از تمدن و فرهنگ مسلط غرب است، جمهوری اسلامی پیامآور سبک زندگی و تمدن جدیدی است که در مبانی و مبادی با تمدن غالب غرب تفاوت دارد. یکی از علل عناد غرب در مقابل جمهوری اسلامی، وجود این نگاه در جمهوری اسلامی است. در واقع جمهوری اسلامی پیامآور و بنیانگذار تمدن جدیدی است که رقیبی جدّی برای تمدن غرب محسوب میشود. در واقع از آن جا که تمدن غرب دارای خلأهایی است، راه برای پیام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران هموار شده است. چنانچه جمهوری اسلامی ایران بتواند به این فضای تمدنی شکل دهد، میتواند جایگزین تمدن غرب شود.
پنجمین نکته، باور به این مسئله است که جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت لازم برای شکلدهی به یک تمدن نوین برخوردار است و اگر بتواند این مهم را محقق سازد، فضای بسیار جدیدی فراروی کشور و جامعه به وجود خواهد آمد.
البته جمهوری اسلامی در گذر از این پیچ تاریخی با چالشهایی نیز مواجه خواهد بود که به باور دکتر خرمشاد اولین چالش، نبود آگاهی و باور به آن چهار نکتهای است که در الزامات مطرح شدند. ایران باید نسبت به این که قدرت منطقهای است، آگاه باشد و در حد قدرتهای منطقهای عمل کند. ضمن این که باید بداند در حال تبدیل شدن به کانون رقابت با تمدن غرب است. بنابراین اولین چالش جمهوری اسلامی این است که نتواند جایگاه خودش را درست تشخیص بدهد و متناسب با جایگاهش، عمل کند.
دومین چالش، وجود غرب به رهبری ایالات متحدهی آمریکا به عنوان رقیب سنتی ایران، جهان اسلام و کشورهای در حال توسعه است. غرب تلاش میکند نظم فعلی را حفظ کند، زیرا به وسیلهی آن حداکثر منافعش تأمین میشود. حتی اگر قرار باشد تغییری در نظم موجود به وجود آید، غرب در مقابل آن مقاومت میکند. بعضی از تحرکات غرب از جمله اتفاقی که در مورد سوریه در شورای امنیت افتاد نشان داد که غرب حاضر است حتی با اقدامهای رادیکال، وضعیت نظام بینالملل را به گونهای در جهت منافع خود ترمیم کند و در این راه نیروهایی را که انتقاد یا مخالفتی با نظم بینالمللی غربی دارند، از میدان خارج خواهد کرد تا فضا را در انحصار خود نگه دارد. در نتیجه، یکی از چالشهای فراروی جمهوری اسلامی، بازیگری غرب به عنوان رقیب بزرگ است. البته روند به گونهای است که روزبهروز غرب نسبت به گذشته ضعیفتر میشود و جمهوری اسلامی ایران و به طور عام هر تفکر غیرغربی در موضعی بهتر و قدرتمندتر قرار میگیرد.
به عنوان سومین چالش، بخشی از چالشهای فراروی جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از درون جهان اسلام میجوشد؛ ظهور بازیگران رقیب از درون جهان اسلام میتواند چالشی عمده باشد. به تعبیر دیگر خنثیشدن توان و انرژی کشورهای اسلامی توسط نحلهها و گروههای مختلفی که در درون این کشورها شکل میگیرد، چالشی جدّی در مسیر ایران در عبور از پیچ تاریخی است. انشقاق، دودستگی یا چند دستگی میان افراد و گرایشهای درونی جهان اسلام که گاه به حسب اقتضای طبیعی و گاه با دستکاری و حمایت غرب شکل میگیرد از جمله مسائل چالشبرانگیز است. اختلاف شیعه و سنی، اختلافهای قومی، اختلافهای نژادی همچون اختلافهای عرب و عجم، اختلافهای سیاسی مانند رقابت غیرطبیعی ترکیه و عربستان با ایران و تبدیل این مسائل به چالشها و معضلات لاینحل در راستای تضعیف توان جهان اسلام، مصادیقی از عمدهترین چالشهای پیش روی ایران است. چنانچه جهان اسلام در این پیچ تاریخی بتواند به عنوان هویت واحد یا توان واحد عمل کند انتظار این است که بتواند کاری از پیش برده و آنچه را که سزاوار آن است به دست بیاورد، در غیر این صورت، غرب این توان را تحلیل میبرد، هدایت، کنترل و مدیریت میکند و با توجه به خوی استکباری که به مدت چند قرن در غرب ریشه دوانده است، فرصتی به جهان اسلام نخواهد داد. در نتیجه یکی از چالشهای عمده، مسائلی است که توان جهان اسلام را به تحلیل میبرد.
چالش چهارم، اختلافهای درونی میان نیروهای سیاسی کشور است؛ به این معنا که بازیگران داخلی کشور بدون در نظر گرفتن شرایط حساس جهانی که در آن قرار گرفتهاند، بر سر مباحثی ساده با یکدیگر به منازعه میپردازند که چنانچه به افقهای بینالمللی بنگرند، بسیار قابل اغماض، گذشت و قابل مصالحه و در واقع قابل مدیریت است. هماکنون یکی از حساسترین مراحل تاریخ جهان اسلام است، پدیدهای که در اطراف ما در حال روی دادن است و از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد میشود، تهدیدهایی آن را مورد هجمه قرار داده است، تهدیدهایی همچون: «تحرکات غرب برضد پروندهی هستهای ایران، هدف قراردادن سرپلهای ایران در جهان اسلام و در نقطهی مقابل تکثیر، تولید و تقویت رقبای غربگرا به عنوان سرپلهای غرب جهت ایجاد اختلال در روند طبیعی جهان اسلام». البته این حرکت با مقاومت، بازیافت هویت، بازیافت عزت و کرامت در حال پیشروی است. اما در یک چنین شرایطی در داخل جنگهای سیاسی آشکار و عریانی از سوی محافل خصوصی و خاص در حال شکلگیری است که این مسئله با توجه به یک سالی که برای انتخابات ریاستجمهوری مانده افق نگرانکنندهای را فرارو قرار میدهد.
چنانچه این اختلافها و درگیریها به گونهای کور تشدید شود و جلوی چشمها را بگیرد- چشمهایی که باید منطقه، جهان و فضای جهانی را ببینند- ما شاهد فرصتسوزی مجددی خواهیم بود، قرنها افسوس را با خودش به همراه داشته باشد، از این رو یکی دیگر از چالشهای در پیش رو، تشدید اختلافها به گونهای غیرمعقول و آسیب رسان در داخل میتواند باشد